.
.
.
دروغگو ، تو مگه نگفته بودی ستاره ی من فقط تویی ؟
حالا میبینم اون بالا داری باعث درخشیدن بقیه ی ستاره ها هم میشی !
.
.
.
شاخه گلت سالها بود در میان دفترت خوابیده بود ، بی اجازت امروز بیدارش کردم !
.
.
.
در خلوت من نگاه سبزت جاریست! این قست بی تو بودنم اجباریست
.
.
.
تو با آواز خود شب را شکستی / ولی من بی دریچه مانده ام باز
هوای پر زدن هایم کجا رفت ؟ / ز یاران باز هم جا مانده ام باز . . .
.
.
.
خداوند ، گوش ها و چشم ها را در سر قرار داده است تا تنها سخنان و صحنه های
بالا و والا را جستجو کنیم . . .
.
.
.
دلم می خواست سقف معبد هستی فرو می ریخت پلیدی ها وزشتی ها به زیر خاک
می ماندند ، بهاری جاودان آغوش وا می کرد جهان در موجی از زیبایی و خوبی شنا می کرد . . .
.
20سال 20 روز 20 شاخه گل برای تو که بیستی افسوس که پیشم نیستتی
.
.
.
دروغگو ، تو مگه نگفته بودی ستاره ی من فقط تویی ؟
حالا میبینم اون بالا داری باعث درخشیدن بقیه ی ستاره ها هم میشی !
.
.
.
شاخه گلت سالها بود در میان دفترت خوابیده بود ، بی اجازت امروز بیدارش کردم !
.
.
.
در خلوت من نگاه سبزت جاریست! این قست بی تو بودنم اجباریست
.
.
.
تو با آواز خود شب را شکستی /ولی من بی دریچه مانده ام باز
هوای پر زدن هایم کجا رفت ؟ / ز یاران باز هم جا مانده ام باز . . .
.
.
.
خداوند ، گوش ها و چشم ها را در سر قرار داده است تا تنها سخنان و صحنه های
بالا و والا را جستجو کنیم . . .
.
.
.
قصه ها بر من گذشت تا بدانم کیستم / سرگذشتم هرچه بوده من پشیمان نیستم
من اگر سردار عشقم یا که پاکباخته ام / سرگذشتم را به دستان خودم ساخته ام . . .
.
.
.
دلم می خواست سقف معبد هستی فرو می ریخت پلیدی ها وزشتی ها به زیر خاک
می ماندند ، بهاری جاودان آغوش وا می کرد جهان در موجی از زیبایی و خوبی شنا می کرد . . .
.
.
.
عاشقی مقدور هر عاشق نیست / غم کشیدن کار هر نقاش نیست . . .
.
.
.
نتوان ترک تو ای قبله دلها کردن / که محال است دگر مثل تو پیدا کردن . . .
.
.
.
بی وفایی کن وفایت میکنند با وفا باشی خیانت میکنند
مهربانی گر چه آیین خوشیست مهربان باشی رهایت میکنند . . .